رمان پارت۵
ادامه برو
اگه بی جنبه ای نرو چون یگم منحرفیه
رمان عاشقانه دوستت دارم
p5
💓ولم کن
ولی دیگه دیر شده بود. اون لبای نحسشو رو لبم گذاشت و شروع به بوسیدن کرد
سعی کردم دورش کنم ولی زورم بهش نمیرسید
آدرین:
🐞ک.. کت نوار
🖤چی تیکی تو کوامی لیدی باگی نه؟؟
🐞مرینت تو دردسر افتاده
🖤وایستا تو اونو از کجا میشناسی... نکنه.....
🐞بعدا توضیح میدم
🖤راهو نشون بده
🐞از این ور
به یه خونه بزرگ میرسیم
🖤پنجه برنده....
⚫مزاحم
🖤چییییییی.... تو به چه جرعت اونو میبوسی
با تمام قدرت هلش دادم
🖤حالت خوبه؟؟؟
💓م.. م.
گریش گرفت. محکم بغلش کردمو بردمش. به یه پارک خلوت که رسیدیم گذاشتمش رو نیمکت.
🖤حالت خوبه، مرینت من؟
با نگاه سوالی بهم خیره شد
🖤پلگ پنجه ها داخل
💓چ.. چی.. آد... رین
محکم به خودم فشردمش
💚عاشقتم
به اندازه یه ربع سکوت بود که با حرف من سکوت شکست
💚با اجازه شما بانو من
💓تو.. تو از کجا میدونی
🐞ببخشید مرینت
💓ممنون تیکی
به مرینت نگاه میکنم. اونم به من
شروع به بوسیدن هم میکنیم.
ادامع دارد....