رمان جدید پارت اول
·
1399/10/30 14:14
· خواندن 2 دقیقه
برو ادامه
رمان عشق مغرور من
p1
💓آخه اینطوری که نمیشه آلیا من مغازمو به اون مرتیکه ی الدنگ نمیفروشم
🧡چاره ای نیست مرینت. داریم ورشکست میشیم هیچ سرمایه ای برامون نمونده. طرحات فروش نمیره. حتی وبلاگ منم کمکی نمیکنه.
💓هوفففف. ول کن حوصلشو ندارم. بعدا حرف می زنیم
🧡اما...
💓اما و اگر نداره همین که گفتم
🧡هووف. اوکی. بای
💓بای
سرمو میگیرم. یاد دو ماه پیش میافتم. وقتی که با چه ذوق و شوقی این مغازه رو راه انداختم. وقتی آقاجون میگفت این کارو نکن. اما من.. من گوش نکردمو با سرمایه آقاجون من و آلیا این مغازه رو راه انداختبم. اما حالا تازه بعد دوماه ورشکست شدیم.
💓خدااااا. چطور میخوام به آقاجون بگم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💓سلام به باباجون خوشگل خودم
🖤سلام بر دختر ناز خودم
💓بابا.....
🖤جونم. باز چی می خوای بگی که اینطوری خودتو لوس کردی
💓او قربون آدم چیز فهم
باهم نشستیمو ماجرارو با کلی تته پته تعریف کردم
🖤آخه دختر من که گفتم از پسش برنمیای...
💓میدونم و پشیمونم
🖤من میتونم یه کاری برات کنم. ولی اگه از پسش برنیای دیگه باید قیدشو بزنی
💓چشم
🖤ولی یه شرط داره
💓هرچی باشه قبوله
🖤الان نمیگم خسته ام. توام برو بخواب. باید با یکی صحبت کنم. تا فردا شب بهت میگم
💓چشم. آقاجونه خودمی
🖤مزه نریز برو بخواب
💓چشم
می رم توی اتاقمو روی تخت دراز میکشم.
💓فکر می کردم آقاجون عصبانی بشه و اصلا کمکم نکه. زود قضاوت کردم
لبخندی میزنم و با فکر فردا به خواب میرم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
از خواب بلند میشم. جلوی آینه قدی صورتیم وایمیستم و خودمو برانداز میکنم. موهای توسی بلند که تا پشت زانوم میرسه. چشمای نافذ آبی که هر کسی رو جذب خودش میکنه و چال گونم که منو خاص تر میکنه. تعریف از خود نباشه ولی من واقعا خوشگلم. خیلیا دنبالمن اما ارزشمو ندارن😁😜(از خود راضی😑🔪)
بلند میشم. بهتر برم بیرون تا یه هوایی به کلم بخوره.
یه دامن تا بالای زانو به رنگ صورتی باخالای سفید می پوشم. کفشای سفید ناناصـ با پاپیونای صورتی کوکچولو. کیف خوشملمم برمیدارم و از خونه میزنم بیرون.
💓وای این چه کاری بودمن کردم کی آخه کله ی ظهر وسط تابستون میاد بیرون. وای پختم
😎هی خانم خوشگله بیا برسونمت
💓برو گمشو بی ناموسه.......(سانسور شدع)
😎خو چرا جوش میاری
💓گمشووووووو
به سمت یک کافی شاپ که همون جا بود راه افتادم.....
ادامه دارد....
حتما نظر بدید
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
